سراب عشق...

گاهی نگاهش که میکنی میبینی
دوستش داری، مهربان است و بی ریا...
در خیالت برای احساست به او، لباس عشق میدوزی!
اما هرجور که اندازه میگیری میبینی به قدوقواره اش نمیخورد
... دلگیر میشوی، دوباره محاسبه میکنی
اما...
نه نمیشود، قدوقامت احساست به او، به پای عشق نمیرسد
دوباره اسیر تردید میشوی،
آرام آرام احساست را کنار میزنی،
و تنها میشوی...
با پیراهنی که هنوز اندازه "هیچکس" نیست...



نظرات شما عزیزان:

مـریـــم ღ یه دوست دل شکسته ღ
ساعت21:01---1 آذر 1390

حرفهاي ما هنوز ناتمام...
تا نگاه مي کني
وقت رفتن است

بازهم همان حکايت هميشگي !
پيش از آنکه با خبر شوي
لحظه ي عظيمت تو ناگزير مي شود

ای دریغ و حسرت همیشگی ...

ناگهان
چقدر زود
دير مي شود!


مرجان
ساعت23:16---30 آبان 1390
سلام دوست عزیز وب خوبی داری موفق باشی به منم سر بزن خوشحال میشم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:,ساعت 22:42 توسط Fah| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com